
سینماکلاب: سینما و تلویزیون ایران در عمر کوتاهشان کمدینهای بسیاری را دیدند و بانی خیر شدند که مردم هم ببینند؛ بعضیهاشان بداههکار بودند؛ بعضی تحصیلکرده دانشگاه و بعضی، هر دو؛ خیلیهاشان به حافظه جمعی ما راه پیدا کردند یک سالی، دو سالی اما رضا عطاران مدت زیادی است که [بزنم به تخته!] جا خوش کرده!
چرا ما عطاران و کمدیاش را دوست داریم؟ چون هم بازیگر است هم نویسنده هم کارگردان؟ یا شاید به این دلیل که ایدهها و شخصیتهایاش از زندگی هر روزه ما سرچشمه میگیرند؟ البته میشود گفت جز مسئله حضورش به عنوان نویسنده و کارگردان، اساساً «بازیگر مؤلف» هم هست و در فیلمها و مجموعههایی که خودش نه نویسنده بوده نه کارگردان، صرفاً حضور و بازی عطاران، نه تنها بر تعداد مخاطبان به شکل شگفتانگیزی افزوده که نگاه منتقدان را هم نسبت به کیفیت آن فیلم یا مجموعه تا حد زیادی تغییر داده؛ مثلاً؟ لازم است که بگویم؟! چند تا فیلم را صرفاً به این دلیل که عطاران بازیگرش بوده، رفتهاید ببینید؟! چند تا مجموعه را که خط قصه یا کارگردانی یا ریتم قصه یا حتی شوخیهاشان را دوست نداشتید، به خاطر عطاران تحمل کردید؟!
با این همه، به نظر من موفقیت عطاران صرفاً منحصر به این دلایل نیست چرا که اگر همینها بود باید مثل «همانها» که اتفاقاً در «صرفاً خنداندن» مردم [در ۷۰سال اخیر] موفقتر از او بودند و بعضیهاشان به تمام معنی کلمه «بازیگر مؤلف» بودند، فقط در قلب مردم جا میگرفت نه در مغزشان!
رضا عطاران، نخستین کمدین ایرانی است که سوای بازیگر بودن، یک «رسانه» است به تنهایی و میتواند دریافتهای خود از جهان را به شکل «خبر-جهانبینی» به سمت مخاطبان ارسال و ایدههای فلسفی خود را در ذهن آنها به رویکردی نو بدل کند.
در آثاری که او هم بازیگر و هم نویسنده است یا بیشتر، هم بازیگر و هم نویسنده و هم کارگردان است این مخابره رسانهای به مراتب شدیدتر و مشخصتر است.
اگر بخواهم از کمدینهای کلاسیک مثال بزنم، میتوانم اشاره کنم به دنی کی که واقعاً کمدین موفقی بود اما جهانبینی منحصر به فردی نداشت و دائم جلوی باب هوپ کم میآورد؛ البته وقتی قرار است به تأثیر رسانهای یک بازیگر جلوی دوربین اشاره کنیم باید یادمان باشد که این تأثیر، متناسب با عمق جهانبینی آن بازیگر، کم و زیاد میشود و در مقایسه مثلاً باب هوپ جلوی برادران مارکس کم میآورد یا همهشان جلوی جری لوییس یا حتی او جلوی وودی آلن!
منحصر به فرد بودن عطاران در سینما و تلویزیون ما دلیلی بر ماندگاری وی در سینمای جهان نیست اما به ما و به او گوشزد میکند که توانایی بدل شدن به یک اصغر فرهادی سینمای کمدی را داراست و اگر کمی از دلبستگیهای حاصل از ستاره بودناش، کم کند و بیشتر به تکمیل و عمقبخشی دنیای شخصیاش بپردازد، چرا ما شاهد یک اسکار شیرین برای سینمای کمدی خودمان نباشیم؟!
نظرات شما عزیزان: